نتایج جستجو برای عبارت :

شاید هم نبودم!

بعضی کلمه ها عین خنجر نیستند
خود خنجرند
مثل حالا که جواب تمام توضیحات من یک "مهم اینه که بچه من داره اذیت میشه" هست.
من بچه ت نبودم؟
من بچه ت نبودم که یک سال زار زدم 
یک سال فحش خوردم
یک سل خودمو تو اتاق حبس کردم
اونقدر غم و غصه رو تو خودم ریختم که تا پای مرگ رفتم
من بچت نبودم که اگه بودم به جای اینکه بشینی پای حرف اون و اون بی شرفی که هرگز نفهمیدم دقیقا پشت سرم چی گفته
میومدی و مثل الان که ساعتها نشستی و باهاش حرف زدی باهام حرف میزدی
من بچه ت نبودم
دانلود آهنگ محمد حشمتی مجنون نبودم + متن و بهترین کیفیت
ترانه زیبا و دلنشین مجنون نبودم با صدای محمد حشمتی آماده دانلود از جاز موزیک
Exclusive Song: Mohammad Heshmati | Majnoon Naboodom With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ محمد حشمتی مجنون نبودم
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
کدوم کوه و کمر نقش تو داره یار کدوم مه جلوه ی روی تو داره ♬♫همون ماهی که از قبله زند فریاد نشون از طاق ابروی تو داره ♬♫مجنون نبودم مجنونم کردی از شهر خودم بیرونم کردی وای ♬♫
UpMusicTag دانلود آهنگ محمد
رسید بالای سرم؛ وقتی مشغول مردنم بودم. اشکم را دید و دستم را گرفت. زیر سرم بالش گذاشت و به حر‌ف‌هام گوش کرد و بعد بلندم کرد برد پیش خودش. تا شب تنهام نگذاشت. حرف زد و سکوت کرد. مستاصل شده بود که باید چه کار کند... شب که شد آمد بالا و جای همه چیز را عوض کرد. مبل و میز و تابلو را جابجا کرد. تختم را گذاشت روبروی یک پنجره که هوا داشته باشم. شش تا گلدان آورد و چید کنارش. گفت "چشمتو که باز می‌کنی یه چیز زنده غیر از خودت ببینی! بهشون سلام کن". 
آه مادر... کاش
بیشتر از هفت هفته نبودم
اتفاقات زیادی افتاد
وارد دنیایی شده بودم که زمان و مکان ختم میشد به ساعت روی دیوار...
خودتون چطورید؟
مرسی از کامنتاتون
حقیقتا وقت نمیکردم بیام بیان و سر بزنم
کلی پست گذاشتید...
دلم براتون تنگ شده بود
.....
پ.ن
فردا شب میام میگم چ کارا کردم و چرا نبودم و این حرفا
متن آهنگ مرتضی اشرفی به نام دارم واست
یه شبه شدم بد عالم واست اینجوری که نمیمونه دارم واست
یه شبه داری میری و تنها میشم تو که منو دوسم داشتی تا دیشب
عشق یکی دیگه شدی من دق کردم تو خیالم دیگه تورو عاشق کردم
ولی حالا رفتی و تنها موندم چی میکشم از این دل واموندم
دلت از هر کی پر بود سر من خالی کردی خبردار شدی باختم خوشحالی کردی
باهات بد نبودم دروغ بلد نبودم ببین مشکل من اینه که تو بر نمیگردی
دلت از هر کی پر بود سر من خالی کردی خبردار شدی باختم خوشحال
سلام به روی ماه همتون. عید همگیتون مبارک باشه. ان شا الله که از این به بعد روزهای خوبی داشته باشید، زندگی بهتون لبخند بزنه و اون چیزی که تو فکرشید و آرزوش رو دارید اما غیرممکن می دونیدش براتون ممکن بشه. الهی آمین.
خیلی وقت بود که نبودم! می خوام بخونمتون! 16 تا ستاره ی زرد دارن بهم چشمک می زنن :))
+ پس زمینه وبم به فنا رفته بس که نبودم !
من متنفر بودن بلد نبودم و دلم اندازه‌ی کوچیک‌ترین چیزی که هست تنگ شده بود.
من قطره‌قطره اشک ریخته بودم و فکر کرده بودم که از کجایی، کاشفته می‌نمایی
من فکر کرده بودم دنیا خیلی مسخره‌ست
اگه نباشی
من متنفر بودن بلد نبودم ولی چیزی در من میخواست خرخره‌تو بجوه اگه کسی رو بیشتر دوست داشته باشی
من متنفر بودن بلد نبودم و تو نمیدونی این چندهزارمین شبِ بی‌خوابیست
تو دوری
و من فکر میکنم کیستی که من این‌گونه
و بنویس :) به خاطر همه‌ی وقتایی که نبودی ح
من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادمبیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادمز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابدکه در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادمچو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمدچه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادمتنم افتاده خونین زیر این آوار شب، امادری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادمالا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادیکزین شب های ناباور منت آواز می دادمدر آن دوری و بد حالی نبودم از رخت خالیبه دل می دیدمت وز جان سلامت می فرست
به نام او
دبستانی که بودم، همیشه شاگرد اول کلاس و مدرسه بودم.دبستان که تمام شد و دنیا که بزرگتر شد و رقیبها که بیشتر شدند، دیگر من اول نبودم، آخر هم نبودم؛جایی بین رتبه های کلاس بالا و پایین میشدم.
♨️ آن دوران جزو تلخترین خاطرات تحصیلی ام است.چون جایگاهم مشخص نبوددلهره ی یک رتبه بالاتر و پایین تر مرا میکُشت و اضطراب یک صدم پایین و بالا امانم را می برید.
ادامه مطلب
میم گفت بهش فکر نکن اما من خیلی فکر و ذهنم درگیرش شدهدرگیر اینکه اگه یک سال قبل اون جسارت و نترس بودنم رو نداشتم ، اگه ادم اهل ریسکی نبودم الان هم اینجا و این نقطه از زندگیم نبودم و راه پیش روم انقدر قشنگ نبود شاید
و امروز چیکار کردم؟ در جواب به یک موقعیت جالب احتمالی ترسیدم.مردد شدم و با کوچکترین سیگنال منفی پا پس کشیدم
کجاست اون بخش جسور درونم؟چرا اینطوری شدم آخه
من باید این موقعیت رو تجربه کنم.باااید
اما فکر نمیکنم سراغ همین یکی برم.منتظر ب
دانلود آهنگ محبوب نبودم از مجتبی ملک زاده
Download New Music Mojtaba Malekzadeh Mahbob Nabodam
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
 
 
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
سر تو نیست رو شونه هام
غم اومد آسمونمو ابری ترش کرد
زیر بارون نشستم قلبی چه تیکه پاره
دل تو خودش میباره
وای خدا خدا نخواست فقط یکی بگه کجاست
چرا دلی رو که نخواست تنهاترش کرد
هستیمو نیستیمو پای تو دادم گفتی حتی نیستی
دانلود آهنگ محبوب نبودم از مجتبی ملک زاده
Download New Music Mojtaba Malekzadeh Mahbob Nabodam
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
 
 
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
سر تو نیست رو شونه هام
غم اومد آسمونمو ابری ترش کرد
زیر بارون نشستم قلبی چه تیکه پاره
دل تو خودش میباره
وای خدا خدا نخواست فقط یکی بگه کجاست
چرا دلی رو که نخواست تنهاترش کرد
هستیمو نیستیمو پای تو دادم گفتی حتی نیستی
دانلود آهنگ محبوب نبودم از مجتبی ملک زاده
Download New Music Mojtaba Malekzadeh Mahbob Nabodam
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
 
 
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
سر تو نیست رو شونه هام
غم اومد آسمونمو ابری ترش کرد
زیر بارون نشستم قلبی چه تیکه پاره
دل تو خودش میباره
وای خدا خدا نخواست فقط یکی بگه کجاست
چرا دلی رو که نخواست تنهاترش کرد
هستیمو نیستیمو پای تو دادم گفتی حتی نیستی
دانلود آهنگ محبوب نبودم از مجتبی ملک زاده
Download New Music Mojtaba Malekzadeh Mahbob Nabodam
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
 
 
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
سر تو نیست رو شونه هام
غم اومد آسمونمو ابری ترش کرد
زیر بارون نشستم قلبی چه تیکه پاره
دل تو خودش میباره
وای خدا خدا نخواست فقط یکی بگه کجاست
چرا دلی رو که نخواست تنهاترش کرد
هستیمو نیستیمو پای تو دادم گفتی حتی نیستی
دانلود آهنگ محبوب نبودم از مجتبی ملک زاده
Download New Music Mojtaba Malekzadeh Mahbob Nabodam
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
 
 
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
سر تو نیست رو شونه هام
غم اومد آسمونمو ابری ترش کرد
زیر بارون نشستم قلبی چه تیکه پاره
دل تو خودش میباره
وای خدا خدا نخواست فقط یکی بگه کجاست
چرا دلی رو که نخواست تنهاترش کرد
هستیمو نیستیمو پای تو دادم گفتی حتی نیستی
دانلود آهنگ محبوب نبودم از مجتبی ملک زاده
Download New Music Mojtaba Malekzadeh Mahbob Nabodam
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
 
 
زیر بارون نشستم این آسمون یه چتره
اشکام قطره به قطره ای وای میاد رو گونه هام
سر تو نیست رو شونه هام
غم اومد آسمونمو ابری ترش کرد
زیر بارون نشستم قلبی چه تیکه پاره
دل تو خودش میباره
وای خدا خدا نخواست فقط یکی بگه کجاست
چرا دلی رو که نخواست تنهاترش کرد
هستیمو نیستیمو پای تو دادم گفتی حتی نیستی
+ تا یه ربع پیش خواب بودم. از دیروز ظهر تا الان کلا رو هم رفته یک ساعت بیدار نبودم. هر دفعه هم بیدار شدم اومدم اینجا و وبلاگ، باز چشام رفت و خوابیدم :|
 
+ درد بدنم و همینطور معده ام خیلی بهتره، شایدم از مسکناست شایدم بهتر شده واقعا! ولی کلا گیج و بی حالم...
 
+ دیگه حتی به علوم پایه فکر هم نمیکنم. فقط پنج شنبه بشه برم آزمونو بدم و تمام! :| یعنی من مردم 90 تا از 200 تا رو نتونم جواب بدم؟! استرسی که به خاطر رویارویی با بچه ها دارم به خاطر خود آزمون ندارم...
 
+
تنها دو هفته مانده.
هر روز صبح که بیدار می‌شوم و به سراغ کتاب‌ها می‌روم، بیشتر از قبل به خودم لعنت می‌فرستم و ناامیدتر می‌شوم.
به نتیجه کنکور در خرداد فکر می‌کنم، به طعنه‌های بابا، به نگاه ناراحت مامان، به خودم که هیچوقت خوشحال‌شان نکردم و باعث افتخارشان نبودم.
کنکور تنها راه نجات از این جهنم بود که خودم خراب کردم و لعنت به من.
پ.ن: به گذشته که فکر می‌کنم، می‌بینم هیچوقت موثر نبودم، بابت چیزی به خودم افتخار نکردم و پس چه سود ادامه دادن ا
یه چیزی که واقعا برام سواله.
اینه که چرا این مرد اینکارو با من کرد؟
آیا عقده های خودش رو بروز داد؟
آیا من مجبورش کردم؟نه واقعا.
من فقط یه پدر میخواستم.
نه بیشتر نه کمتر.
ولی اون خیلی بیشتر میخواست.
و تازه بعد یه مدت زد زیر همچی.
چون من اون دختر مورد نظرش نبودم.
چون تو همچی از جمله درس اول نبودم.
چون تو خیلی چیزا حتی نزدیک به آخر بودم.
ولی حواسم به اون بود. قدرش رو میدونستم.
الان هم زندگی همینه دیگه.
برا چیزی که میخوای تلاش میکنی.
شد میرسی بهش نشد هم ب
توی گرمایی که اگر به صوت صامت و ثابت زیر آسمانش می‌ایستادی، می‌توانستی مغز پخته شده‌ات را در بیاوری، لای یک ساندویچ بگذاری، رویش سس بریزی و بخوری، نیم ساعت در مرکزی‌ترین تابش نور خورشید منتظر سرویس بودم تا بیاید و مرا از طویله‌ای که اسمش مدرسه بود نجات دهد. امتحان آخر خرداد ماه، حکم یک آتش بس پرکشتار است. سرویس نیامده بود و من تلوتلو خوران راه را کج کرده بودم سمت خانه که برادر همکلاسی‌ام با موتوری که خود همکلاسی هم پشتش نشسته بود کنارم ا
«خودت باش» کلیشه‌ای‌ترین جمله ممکن برای نوشتن یک پست در وبلاگی تازه تاسیس! ولی احساس کردم شروع کردن دوبارۀ وبلاگ‌نویسی‌ام با این جمله می‌تونه مفید باشه. می‌دونم که خیلی از شروع کردن‌هام به این خاطر به تموم شدن ختم نشدند که خودم نبودم! این من نبودم که کار رو انجام می‌دادم، قسمتی از من بود که اصلا صلاح بقیه قسمت‌ها براش مهم نبود، منِ کمالگرایی بود که می‌خواست هرکاری رو به بهترین شکل انجام بده و اگه اینطور نمی‌شد من رو برای شروع اون کار
متن آهنگ امین حبیبی بنام تو دنیامو عوض کردی
من اینجوری نبودم تو منو دیوونه کردی تو بودی که منو مست شبو پیمونه کردی
من اینجوری نبودم تو شدی بلای جونم تو باعث شدی من عاشق بشم از عشق بخونم
تو دنیامو عوض کردی من اهل عشق نبودم بخاطر تو و چشماته که انقدر حسودم
حسادت میکنم حتی به عطر رو لباست دلم میخواد فقط یک عمر به من باشه حواست
هر بار که میبینم تو رو قلبم تند تر میزنه این دل برای دیدنت هر روز پر پر میزنه
هربار که میبینم تو رو انگار تو رویا گم شدم از
متن آهنگ امین حبیبی بنام تو دنیامو عوض کردی
من اینجوری نبودم تو منو دیوونه کردی تو بودی که منو مست شبو پیمونه کردی
من اینجوری نبودم تو شدی بلای جونم تو باعث شدی من عاشق بشم از عشق بخونم
تو دنیامو عوض کردی من اهل عشق نبودم بخاطر تو و چشماته که انقدر حسودم
حسادت میکنم حتی به عطر رو لباست دلم میخواد فقط یک عمر به من باشه حواست
هر بار که میبینم تو رو قلبم تند تر میزنه این دل برای دیدنت هر روز پر پر میزنه
هربار که میبینم تو رو انگار تو رویا گم شدم از
بعد از مدتها تا حالا اینقدر به خودم نزدیک نبودم. مثل همون نوشته های تکراری که تو کتابای مزخرف روانشناسی نوشتن شد مطمئنم یه حس زودگذر نیست و ازش خسته نمیشم حتی اگه بارها شکست بخورم. خودمو از زندگی ای که میخواستم دور کردم انگار که اصن همچین چیزی تو فکرم نبوده سعی کردم فراموشش کنم و کردم. از اون به بعد هیچوقت خوشحال نبودم یا حداقل شوق زندگی نداشتم. الان نمیخوام برگردم فقط میخوام این جاده رو به اون جاده وصل کنم: و چقد در نظرم غیرممکن میاد! مربی منچ
بعد از مدتها تا حالا اینقدر به خودم نزدیک نبودم. مثل همون نوشته های تکراری که تو کتابای مزخرف روانشناسی نوشتن شد مطمئنم یه حس زودگذر نیست و ازش خسته نمیشم حتی اگه بارها شکست بخورم. خودمو از زندگی ای که میخواستم دور کردم انگار که اصن همچین چیزی تو فکرم نبوده سعی کردم فراموشش کنم و کردم. از اون به بعد هیچوقت خوشحال نبودم یا حداقل شوق زندگی نداشتم. الان نمیخوام برگردم فقط میخوام این جاده رو به اون جاده وصل کنم: و چقد در نظرم غیرممکن میاد! مربی منچ
سلام خداهه
خیلی اذیتم....خیلی زیاد.یادته تو خوابگاه اذیتم می کردن؟یادته بلد نبودم چه
جوری از حقم دفاع کنم؟یادته بلد نبودم خودم باشم؟داد زدم صدامو بردم بالا خیلی
زیاد ....بغض داشتم....یادته فرداش که اروم شدم به با ساحل حرف زدم.گفت تو که انقد
خوب بلدی حرف بزنی چرا حرفاتو نمی زنی؟چرا خاسته هاتو نمی گی؟من هنوز بلد
نبودم...اون شب یادته تو سرما سجاده سبز نتونست ارومم کنه هنذفری گذاشتم رفتم تو
بالکن زار زدم....فقط اشک ریختم.من بلد نبودم و نیستم هنوز با ت
هیأت خلوتی داشتند. خیلی خیلی خلوت. یک اتاقکی بود، یک پارچه ی سیاه، یک دستگاه صوتی و دو سه تا دلسوخته. یکی که چهارزانو هم نشسته بود، چشم هایی بادامی داشت؛ مانند افغانی ها. صلابت خاصی در چشم هایش موج می زد. حدس می زدم رئیس هیأت، او باشد. یک دلسوخته ی دیگر که ریش پرپشتی داشت، آمد دستگاه را روشن کرد، دو زانو نشست و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. «سین» را توک زبانی ادا می کرد. سوز عجیبی در صدایش بود که شعله اش، دل مرا به آتش می کشید. اخلاص، از حنجره ا
بعد از مدتها دوباره برگشتم. ده روز نبودم. راستش تقریبا ۷ روز رو خونه نبودم. رفتیم کرج اولش و بعدش تهران و بعدش قم و بعدش برگشتیم خونه.
میدونم که الان میخاید بیاید بگید عهههه چرا تهران اومدی به ما خبر ندادی که همو ببینیم. از کامنت های زیادی که این ده روز گذاشتید مشخصه چقدر محبوبیت دارم :)))
ولی خب انقدر همه چی تند تند بود که نمیشد قرار وبلاگی بزارم . حتی اولش قرار نبود تهران بریم . بعد قرار شد یه روز باشیم و صبح که اومدیم بریم قم فهمیدیم یه روز دیگه
ماجرا از این قراره که امروز اصلا خوب نبودم. اصلا از خودم راضی نبودم و نتونستم درست بشینم پای کار کردنم از خودم متنفرم به خاطر اینجوری بودنم. ولی دوباره تلاش میکنم هنوز میشه کار کرد هنوز زمان دارم باید فردارو جدی شروع کنم پس چی شد مائده شوق یاد گرفتنت. پس چی شد اون ماجراجویی بین کتابها. قبول دارم لعنتی کتاب سختیه اما توش کلی چیز باحالم داره جا نزن بشین کار کن. میگفت باید از تلاشو پیگیریم مواظبت کنم. همین که ول کنی ول شدی. والا به خدا چیه اینقدر م
اوضاع می توانست از این هم بدتر باشد. اگر هیچوقت با گربه ام آشنا نمی شدم، اگر هیچ وقت نمی نوشتم، اگر تحت تاثیر آدم های اطرافم تمام وقتم را به فیلم دیدن می گذراندم، (فیلم دیدن چیز بدی نیست اما علاقه ی من نیست حقیقتا.) اگر نرمالو نبودم، اگر لذت کتاب خواندن یواشکی را درک نمی کردم، اگر نایاب و دست نیافتنی ام را نداشتم، اگر به زور خواهرم باشگاه نمی رفتم، اگر عزمم را جزم نمی کردم برای وبلاگ زدن، اگر خیلی از آدم های اضافه را حذف نمی کردم، اگر خودم نبودم
هیأت خلوتی داشتند. خیلی خیلی خلوت. یک اتاقکی بود، یک پارچه ی سیاه، یک دستگاه صوتی و دو سه تا دلسوخته. یکی که چهارزانو هم نشسته بود، چشم هایی بادامی داشت؛ مانند افغانی ها. صلابت خاصی در چشم هایش موج می زد. حدس می زدم رئیس هیأت فاطمیون، او باشد. یک دلسوخته ی دیگر که ریش پرپشتی داشت، آمد دستگاه را روشن کرد، دو زانو نشست و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. «سین» را توک زبانی ادا می کرد. سوز عجیبی در صدایش بود که شعله اش، دل مرا به آتش می کشید. اخلاص، از
 
 
 دیگر نه می‌خواهم کسی را دوست بدارم و نه کسی مرا دوست بدارد...
نه یار میخوام، نه مار میخوام، نه غار میخوام، نه دلِ زار میخوام، نه شلوار میخوام، نه دار میخوام، نه روزگاریکه از من درآرد دمار میخوام، نه کار میخوام، نه کلبه‌ی تو جنگل و کوهسار میخوام، نه خون دل انار میخوام، نه آتش بیار میخوام، نه پار و پیرار میخوام، نه دار و ندار میخوام، نه بار میخوام، نه غصّه و غم روزگار میخوام، نه وصالِ با نگار میخوام، نه گل میخوام نه خار میخوام، نه دست ردشد
 
 
 دیگر نه می‌خواهم کسی را دوست بدارم و نه کسی مرا دوست بدارد...
نه یار میخوام، نه مار میخوام، نه غار میخوام، نه دلِ زار میخوام، نه شلوار میخوام، نه دار میخوام، نه روزگاریکه از من درآرد دمار میخوام، نه کار میخوام، نه کلبه‌ی تو جنگل و کوهسار میخوام، نه خون دل انار میخوام، نه آتش بیار میخوام، نه هند جگرخوار میخوام، نه پار و پیرار میخوام، نه دار و ندار میخوام، نه بار میخوام، نه غصّه و غم روزگار میخوام، نه وصالِ با نگار میخوام، نه گل میخوام نه
اوضاع می توانست از این هم بدتر باشد. اگر هیچوقت با گربه ام آشنا نمی شدم، اگر هیچ وقت نمی نوشتم، اگر تحت تاثیر آدم های اطرافم تمام وقتم را به فیلم دیدن می گذراندم، (فیلم دیدن چیز بدی نیست اما علاقه ی من نیست حقیقتا.) اگر نرمالو نبودم، اگر لذت کتاب خواندن یواشکی را درک نمی کردم، اگر نایاب و دست نیافتنی ام را نداشتم، اگر به زور خواهرم باشگاه نمی رفتم، اگر عزمم را جزم نمی کردم برای وبلاگ زدن، اگر خیلی از آدم های اضافه را حذف نمی کردم، اگر خودم نبودم
دلیل سکوتم یک چیز هست حالم روبراه نبود زیاد. بیشتر زبان خوندم. و بعد کرخت افتادم رو تخت و بی حسی. بی حسی هم جسمی و هم فکر میکنم از نظر روحی یا روانی. حس تهی بودن انگار نبودم. کاش توضیحش اسون بود. تمام تنم انگار نمیتونست حس کنه احساس میکردم چیزیو از دست دادم. یه موزیک هم مدام توی گوشم کشداااار تکرار میکرد با این که یک بار بهش گوش داده بودم و این ادامه داشت. مثل مرده ها افتاده بودمو نمیتونستم حرکت کنم. مامان فکر کرد خوابم حتی نمیتونستم جوابشو بدم.
من همیشه از سیاست تنفر داشتم و هیچوقت واردش نشدم. هیچوقت طرفدار گروه یا حزبی نبودم و موقع انتخابات شعار ندادم.اما می‌دونید، ایران در حق یه نفر بد کرده و هرچی هم بلا سرش میاد به خاطر همونه.همون آدمی که چند سال پیش اومد کاندید ریاست جمهوری شد، و هرکسی از سمت خودش یه جوری از حضورش استفادۀ ابزاری کرد. یه سریا هر عقده‌ای که در هر زمینه‌ای داشتن ریختن بیرون و به اسم اون تموم شد. یه سریا هر گند و کثافتی که تونستن زدن و کشتن و حق ضایع کردن و نهایتاً ان
حالم اصلا خوب نیست..قلبم درد میکنه... دارم خفه میشم.. دارم آدم بدی میشم.. من اهل تیکه انداختن نبودم...آخه چیکار کردید با من لعنتیا چرا نذاشتید دنیای کوچیک خودمو داشته باشم! چرا درست لحظه ای که به درست شدن فکر میکنم،به خودم میام و میبینم همه چی خراب شده چرا انقدر همه چی مزخرفه..حتی حوصله آدم ها رو هم ندارم..من هیچوقت انقدر خنثی نبودم..اما این روزا حتی حوصله صدای زنگ تلفنمو هم ندارم..همش سایلنت..همش رد تماس..تولد زهرا هم کوفتم شد..چون همش داشتم به خودم
سلااام به همه
من برگشتم
خب یه مدت نبودم به هزاران دلیل موجه که داشتم
این مدت که نبودم دوستای واقعیم رو شناختم و ازشون ممنونم که کنارم موندن
و کسایی که ادعای دوستی داشتن رو هم شناختم و ازشون ممنونم که من رو قوی تر کردن
این وب مختص کی پاپ نیست ولی شاید پست کی پاپی داشته باشیم ^^
فایتینگ :)
و اینم بگم که راضیه ی فعلی با راضیه ی قبلی خیلی فرق داره
خییییییلی
یاد گرفتم با آدما همونجوری که لیاقتشونه رفتار کنم
پس از تغییرات من متعجب نشین ^^
از وقتی یادم میاد بابام هیچ وقت به سوالات من جواب نداده.چه سوالاتی که جوابش آره یا نه یا نمیدونمه،چه سوالاتی که جواب طولانی دارن.همیشه جواب کشیدن ازش با فریاد زدن و کوبیدن در همراه بوده.جواب ساده ترین سوالها.همیشه هر چی گفتم،گفت چو فردا شود فکر فردا کنیم و من چقدر متنفرم از این جمله و شاید به همین خاطر هیچ وقت چیزی رو که الان دلم خواسته به پنج دقیقه بعد هم ننداختم.
چند ساله که حوصله ی داستان شنیدن ندارم و وقتی از کسی چیزی میپرسم فقط خلاصه ش رو
در کار رفتن نبودم. رفتن کار من نبود.. با نوایی که زمزمه گوشم شده بود و دلی که در کار فرمان من نبود. راهی شدم، نه بدان سان که باد می‌شود و در شورش رفتن‌اش شاخه‌ها به رقص در می آیند.. نه چنان که آب بر سنگ‌ها روان می‌شود و شتاب می‌کند بر زمین.. راهی شدم به مقصد نا معلوم با دلی در کار خود.. ترس ماندن و شتاب پاها در هم شدند. در رفتن من پروانه بال بر صورت شمع نکوبید.رفتن من نوید رنج خورشید مقابل نبود. زمان همان همیشگی همیشگی بود و زمین تنها به چرخ بی قرار
امتحان متون فقهم ....
تموم شد ...
فردا ساعت ۱۰ تا ۱۲ آخرین و به معنای واقعی کلمه غول مرحله اخر امتحانا رو تموم میکنم ...تجارت !
واقعا این ترم خودم نبودم ...
ینی این ترم هیچی نبودم ...
یه عالمه اعصابم خرابه ...خوابم میاد !و تجارتم قانون ها رو حفظ نکردم ‌...موندم قراره چی بشه تهش؟
هر چی بشه اما من یه دل سیر از فردا وقت دارم زبان بخونم و داستان بنویسم و برم باشگاه ...و از همممه مهم تر یه یه هفته رو برم اردبیل ...
یا مثلا تبریز ...از گرما پختم اینجااااا...
فقط من فر
سال 94 بود که این وبلاگ و درست کردم یکی دو دفعه چیزایی نوشتم اما پاکشون میکردم دلیل هیچ کدوم از اینارو ... نمیگم یادم نیست چون کم پیش میاد من چیزی رو فراموش کنم ولی گور باباش چیزی که الان میدونم اینه که من به این صفحه نیاز دارم.
نیاز چیز عجیبیه تو رو از خودت دور میکنه من که همیشه از روابط اجتماعی فراری بودم، هیچ وقت نفر اول تو شروع یه دوستی نبودم، هیچ وقت دوستای زیادی نداشتم نه اینکه الان عاشق مردم و صحبت کردن باهاشون باشم ها نه، فقط نیاز دارم با
Every  I think about you it makes my heart feel numb and slowly this pain is killing me... 
 هر بار که بهت فکر می‌کنم باعث میشه قلبم بی حس بشه و این غم داره کم کم منو میکشه :)
Don’t let your happiness depend on something you may lose
نذار خوشبختیت وابسته به چیزی باشه که ممکنه از دستش بدی
Kiss me hard before u go☻
قبل از رفتن محکم بوسم کن↟⚆
Quando ti amo non devi preoccuparti di quelli che piaccio♥️
وقتی من تورو دوست دارم
لازم نیست نگران کسایی که منو دوس دارن باشی ;)
Before you I wasn’t a lover
قبل از تو من عاشق نبودم....!
چندوقت قبل یک کلاس غیرحضوری ثبت نام کردم، که شامل چهار جلسه‌ی ۷ ساعته می‌شد. زمان برگزاری کلاس پنج‌شنبه جمعه بود و زمان ثبت نام، با یک اشتباه لپی، فکر کردم که هفته دوم برگزاری کلاس تهرانم که نبودم :دی
از دو جلسه اول کلاس هم کمابیش راضی نبودم، یعنی وقتی وسط کلاس فکر می‌کنم که دارم وقت تلف می‌کنم و این‌ها را که خودم بلد بودم و شروع می‌کنم به مقایسه قیمت با جاهای دیگر، برای من یعنی نارضایتی. 
با این حال اتفاق عجیبی افتاد، بعد از جلسه دوم در
۱. رفتیم سینما فیلم "ما همه باهم هستیم" ـو دیدیم [موضوعی که انتخاب کرده بود خیلی جا کار داش و در حد یه سریال میشد بسطش داد ولی خو تو سینمایی جم و جور شده بود .. در کل خوب بود ولی]
۲. پیتزا دلیگون + قارچ سوخاری 
۳. برا چن دیقه ام شده یه جای دیگه بودم .. خودم نبودم
سلام.  به گیگ هک خوش اومدین.
امروز میخوایم در مورد دبیان حرف بزنیم. بله درسته دبیان(debian) . توزیعی نام آشنا هم برای حرفه ای ها و هم برای تازه کار ها. دبیان یکی از قدیمی ترین سیستم عامل های دنیای لینوکس هستش و تا به حال آخرین نسخه ی اون نسخه ی دبیان ۱۰ هستش که من ازش استفاده میکنم.
دبیان ۱۰٫۳ یکی از بهترین و حرفه ای ترین سیستم عامل های دنیا هستش . یکسری وبسایت ها در موردش تبلیغ بد کردن و اون رو نا امن جلوه دادن اما از نظر من امنیت بالایی داره. اولش این
شاید دوست داشتیم آسمان بودیم، تا بخاطر وسعتمان خبرهای بد دیر به دستمان برسد یا در میان بادها اسیر شوند. و در پایین هر روز مردمانی را نگرگویی می کردیم که بخاطر آبی‌مان غبطه می خوردند. شاید دوست داشتیم دریا بودیم و در زلالیتی که از طرف خالقمان نصیبمان شده است، غروب های دلگیر خورشید را نظاره گر می کردیم. شب ها خودمان را به خواب می زدیم که چه خونهای در درونمان جاری می شود و فقط برای رفتگان دعای آمرزش سر می دادیم. شاید دوست داشتیم کوه بودیم، تا در
خیلی حس خوبیه که وقتی بعد از مدتها میام و به اینجا سر میزنم، میبینم هنوزم یه عده میان و به وبلاگم سر میزنن، کامنت میذارن و انرژی مثبت بهم میدن، تو این مدتی که نبودم (قریب به سه سال! عمر آدم چقدر زود میگذره، یهو میرسیم به آخر خط و میگیم قبول نیست، من اونجوری که دوست داشتم نتونستم زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم. بگذریم) داشتم میگفتم تو این مدتی که نبودم گاهی میومدم و چک می کردم کامنت ها رو اما دست و دلم به نوشتن نمی رفت اما از امروز دوباره می خوام شر
سیر که شدم، از پنجره بیرونو نگاه کردم
مثل همین ساعتای همون روزا  کامیون شهرداری اومد، آشغالا رو جمع کردن و رفتن
اما این‌بار نترسیدم
عصبی هم نبودم
تو اتاق‌ هم بودم
گوشیم هم تو شارژ
پنیر هم مال خودم
 
یه احمق خودهمه‌چیزدان‌دان
 با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت همه دوستان و همکاران عزیز 
با عرض معذرت بابت فاصله ی زمانی که بنده در خدمتتون نبودم مدتی از فردا تاریخ ۲ آبان ۹۸ فعالیت خود را دوباره شروع خواهیم کرد منتظر پست ها و خبر های جدید ما باشید 
سپاس 
من مدت هاست که چیزی ننوشته ام. این اتفاق با این حال افتاده که بی بهره از سوژه هم نبودم. یه جورایی حتی غرق بودم تو اتفاقای مختلف! در همین فاصله که نبودم از اسفند ۹۷ تا الان، چند دوره ی مهم تو زندگیم شروع شد و به پایان رسید. کار تو بخش اورژانس شهر خودمون پر از ماجرا و تجربه، فارغ التحصیلی، سفر به مشهد بعد از چهار سال، محرم مهم امسال، سفر اربعین، تغییر محل زندگیم که آغاز یه ماجراجویی شخصی به حساب میاد و شروع طرح تو بخش ICU شهر جدید. هر کدوم از این ها پ
 
تنها نشدم. خسته هم کلاً نبودم. فقط زیر چند خروار دلتنگی گیر افتادم. فکر کردم. مهستی گوش دادم. فکر کنم نتیجه داد. شایدم بدتر شد. باید یه تایمی بذارم برای تخلیه شدن از این انبوه فکر. امروز هومان حرف قشنگی زد: انقد سرمون شلوغه و بدبختیم که وقت به‌گا رفتن هم نداریم.
حرف نزنم و نخندم نمیتونم چطور میتونم 
چطور چیزی باشم که هیچ وقت نبودم دلم میخواد جدی باشم جدی محکم ساکت عاقل آخ خدایا این لبخند و خنده های مصنوعی چیه. نمیخوام بخندم نمیخوامممم چرا نمیتونم جدی باشم. چرا نمیتونم سرو سنگین و محکم باشم دلم میخواد مث ز به وقتش بخندم و به وقتش جدی باشم . ناراحتم از خودم که باعث میشم هیچ کس دوسم نداشته باشه همیشه فکر میکنم در نظر بقیه من یک آدم شُل و جلفم... خودمو دوست ندارم. 
کاش خدا کمک میکرد اخلاقایی که دوست ندارم ح
سلام نفسم:)
ببخش مامان جونم یه مدت نبودم چون یهو خیلی سرم شلوغ شد، خیلی چیزا توی این مدت ریخت بهم، خیلی چیزا درست شد، خیلی چیزا خراب شد،خیلی چیزا ساخته شد،خیلی سعی کردم بیام و حتی شده چند کلمه برات بنویسم ولی واقعا نشد.
امروز، به عبارتی دیروز تو هفت ماهگی رو پشت سر گذاشتی و وارد هشت ماهگی شدی:))
روزا کلی باهات کلنجار میرم که سرلاک و حریره بادوم و سوپ بخوری ولی اصلا .نمیخوری:| بعدا اگه یادت بود دلیلش و بهم بگو از بین تمام آزمون و خطاهام فعلا فهمید
اگر در طی چند سال اخیر به‌جای تاسیس وبلاگ ته‌دیگ‌سیب زمینی و ساعت ها اراجیف بافی،یک گونی سیب‌زمینی گرفته بودم و به صورت چیپس خلالی میفروختم،الان دربه‌در کتاب تست و کنکورازمایشی نبودم و به عنوان نخبه‌ی اقتصادی منو میشناختید.
+آیا کسی میان شما نیست که مرا یاری کند؟
۱. چیزی که من در ایرانیهای این شهر میبینم...حداقل در قشر مذهبی که خودم باهاشون در ارتباطم بیشتر...اینه که خیلی متواضع و صمیمی ان...از پزشک و مهندس و پست دکترا و بانکی و ریسرچر و .... با یه لبخند و احوالپرسی میشه شروع کرد به حرف زدن تا یه ساعت...
۲. از اولین سوالاتی که ایرانیهای امریکا از ادم میپرسن اینه که شما از کدوم ایالت اومدی؟ چند ساله امریکایی؟
حالا چه طوری بگی تا حالا اصلا امریکا نبودم و تازه اومدم؟
باز خدا رو شکر من قبلش چند تا سفر رفتم و میگم
احساس می‌کنم شبیه تکه سنگی شده‌ام از بس که در این چند سال اخیر هر مهری و هر رنج و غمی را تعبیر و تفسیر کرده و تقلیل داده‌ام. این سال‌ها احتمالا بدترین سال‌های زندگیم خواهند شد بس که هیچ نبودم و هیچ در من اثر نکرد. یکی را داشتم و تمام مهر و عشقم را که البته این هم تفسیر شده و تقلیل داده بودم نثارش کردم و از همه‌ی عالم بریدم. مهر و مهربانی حاصل خودخواهی بود و غم و رنج حاصل خودخواهی‌ای دگر.
امروز با فیلم و کنسرت نامجو دلم لرزید، نه اینکه همزاد پن
ترمِ فرد ب اندازه فرد بودنش دلنشین بود برام! 
اما مطمیئنم این یکی بهتره
حس میکنم دارم بزرگتر میشم و پخته تر و راضی ترم
راضیم از اینکه از اکیپی جدا شدم که متعلق به من نبود
اکیپی که وجه تشابه مون شاید بشه گفت هیییچی نبود، من دختر همه جایی رفتن نبودم..از اونا نبودم ک تا نیمه شب اهل چت باشم با هم کلاسی های پسرم اما اونا بودن.. 
از نظرشون من یه افراطی بودم ک خودمو محدود ب سنت کردم..
به قول میم.اب من از تنهایی رفته بودم سمتشون ونباید سرزنش کنم..
این ترم
چون هم نظرش گشتم ، آن شور هویدا شد
در باب طلب بودم ، معشوق که پیدا شد
من مست نبودم از ، آن جام اهورایی
با ساغر عشق آمد ، این قائله برپا شد
گفتند نمیابی ، یک سجده به جا ماندست
عاشق که شدم او هم ، در سجده یکتا شد
حق خواست که آدم شد ، در کثرت آدم ها
با عشق یکی گردند ، چون قطره که دریا شد
دیشب حنابندونشون بود، آقااااا خیلی باحال بود و خوش گذشت دیگه. تا حالا انقد تو چشم نبودم. حالا هی هر ور میرفتم همه سلام میکردن، لبخند ملیح تحویلم میدادن. دو سه نفر از فامیلاشونم با ذوق میومدن سمتم و حال و احوال میپرسیدن :‌d 
خلاصه که قدرت خاصی داشتم اون شب. مثلا زنعموم یه فلش آهنگ آورده بود بعد اینا خودشون از یه فلش دیگه آهنگ گذاشته بودن. فکر کنم سه چهار دفعه فامیلای ما رفتن گفتن یکم اون یکی رو بذارین خب !!! که نذاشته بودن. بعد آخر سر من که رفتم سر
دیشب حنابندونشون بود، آقااااا خیلی باحال بود و خوش گذشت دیگه. تا حالا انقد تو چشم نبودم. حالا هی هر ور میرفتم همه سلام میکردن، لبخند ملیح تحویلم میدادن. دو سه نفر از فامیلاشونم با ذوق میومدن سمتم و حال و احوال میپرسیدن :‌d 
خلاصه که قدرت خاصی داشتم اون شب. مثلا زنعموم یه فلش آهنگ آورده بود بعد اینا خودشون از یه فلش دیگه آهنگ گذاشته بودن. فکر کنم سه چهار دفعه فامیلای ما رفتن گفتن یکم اون یکی رو بذارین خب !!! که نذاشته بودن. بعد آخر سر من که رفتم سر
نمی‌تونم نفس بکشم.نمی‌تونم حرکت کنم.نمی‌تونم به عقب برگردم.فلجم می‌کنه.آگاهانه.منو تو بدترین حالت ممکن رها می‌کنه و می‌ره.انگار از اولشم نبودم.چشمام بسته می‌شن و توی چهار راه های ذهنم غرق می‌شم.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دستام به‌سختی حرکت می‌کنن و پرتشون می‌کنم بالا تا ببینه.تا برگرده.ولی برنمی‌گرده.برنمی‌گرده تا مطمئن شم از اولشم نبودم. دستام می‌افتن پایین.توی باتلاق ذهنم.بعد سرم.دست و پا می‌زنم.انگ
نمی‌تونم نفس بکشم.نمی‌تونم حرکت کنم.نمی‌تونم به عقب برگردم.فلجم می‌کنه.آگاهانه.منو تو بدترین حالت ممکن رها می‌کنه و می‌ره.انگار از اولشم نبودم.چشمام بسته می‌شن و توی چهار راه های ذهنم غرق می‌شم.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دست و پا می‌زنم.برنمی‌گرده.دستام به‌سختی حرکت می‌کنن و پرتشون می‌کنم بالا تا ببینه.تا برگرده.ولی برنمی‌گرده.برنمی‌گرده تا مطمئن شم از اولشم نبودم. دستام می‌افتن پایین.توی باتلاق ذهنم.بعد سرم.دست و پا می‌زنم.انگ
به لطفِ دعای خیر دوستان و انرژی مثبت هاتون مرخص شدم :)
واقعا نمیدونم چجور از مهربونی و لطف تک تک شما دوستانِ مجازی اما واقعی تر از ادم های دنیای واقعی تشکر کنم
عذرمیخوام که در شرایطی نبودم که بتونم جواب محبت ها و پیام هاتون رو بدم 
ایشالا همیشه سالم و سلامت باشید 
داشتم می‌نوشتم که بگم اون‌قدر ها هم بدبخت نشدم و میتونم از پس همه‌چی بر بیام..
که بگم حالم خوب میشه..
که بگم گریه نمیکنم.
اما گوشیم زنگ خورد و بعد از شنیدن کلمه‌ی خوبی؟ 
بغض کردم..
و بعد صدای هق‌هقم بلند شد.
من خوب نبودم..
و این حقیقت بود.
حقیقتی که نمیتونم با کلمات توصیفش کنم.
 
فقط یادم است که درد می‌کشیدم. نمی‌دانم چرا.
 سلام  
بچه  ها خوبید خوشین 
امیدوارم که هم خوش باشید هم سرحال و هم دنیاتون بی غم 
بی غم امد  چ خبر چیشدع 
کی هست  کی رفته کی جدید امدع بگید بشناسیمتون 
یه مدت نبودم    ولی ک کنم دوباره برگشتم 
 واقعا نمیدونم که درمورد چی بنویسم براتون  قبلا یکم شادو شنگول تر بودیم 
حالا یکاریش میکنیم نگران نباشید 
و اما دیگه چخبر
از امروزم کلی نوشته بودم
اما چون بلد نبودم چند ثانیه رفتم توی گالری تا یه عکس رو ادیت کنم که وقتی برگشتم دیدم همه ی نوشته هام پاک شده :((((
چون تلاش کردم و دیدم دیگه نمیتونم مثل متن قبلی بنویسم پکر و عصبی ام.
 
+پکر نباش خواهر...
-نیستم :(
+مطمعنی؟؟
- اوهوم، مگه تجربه نبود؟! :)
 
 
امشب دمامون هفت درجه است و خب اون کدوم عقده ایه که میخواد در بالکن رو تا صبح باز بزاره؟
احسنت،نامبرده
از اونجایی که از اول تابستون تا الان من یک روز هم تو گرمای یخچال آب کن تهران خونه نبودم،قندیل بستن رو حق مسلم خودم میدونم:دی)
بله هوا سرده اینقدر که ظهر باید با سوییشت و بافت و اینا میرفتی بیرون تازه ظهر که آفتاب وسط آسمونه:/
اگر میخواید احساسات بقیه رو نادیده بگیرید الکی اونو بزرگش نکنید
!
ینی خدایی تو که تماما فکرت پیش اونه چرا اومدی طرفم؟حسود کلمه ی خوبی نیس اما من کسی بودم که تورو استثنا کردم در مقابل کسایی ک براشون استثنا بودم
ولی خب برای تو من نبودم استثناعه
هووووووم
تا آخر تیرماه به خودم مهلت دادم. آخرین مهلت...
اگر کرم فرمودند، که هیچ
اگر باز لایق نبودم، جنازه ام روی دست های مبارکشان خواهد ماند. دفنم کنند...
+ فکر میکنم این اولین پستی باشد که صریح ننوشتم. این هم خیانت در امانت. یک جور تلخی کشنده ای زیر زبانم حس میکنم که میخواهم تمام وجودم را به بیرون تف کنم. تف، تف...
من راننده نبودم!
نمیشم!
و نخواهم شد....
کلاساشو رفتما! ولی امتحاناش مونده :|
از یک روزگیم با امتحان دادن مشکل داشتم تا همین لحظه :|
خداوندا!
شر امتحان آیین نامه رو از سر مسلمین و مسلمات کم بفرما!!!!
[بلند بگین الهی آمین]

+برگ برگ آیین نامه :)
من هیچ آدمی رو کنار نگذاشتم.. هیچ‌وقت.. همیشه طرف رها شده من بودم. فکر می‌کردم تو شبیه منی.. دلم خوش شد تو آدمی نیستی که کنارم بذاری... اما تو هم رهام کردی و مثل یه چیز اضافه باهام برخورد کردی که هیچ وقت هیچی برات نبود... باشه... من برای هیشکی هیچی نبودم و برای تو هم ... 
کارد به استخونم رسیده رفیق ...
هیچ وقت انقد ناامید و حیران و وحشت زده و بی پناه نبودم ...هیچوقتِ هیچوقت 
من همه ی تلاشمو کردم ...ولی همه چی بدتر شد 
اگر قرار به جواب دادن بود ...بلند تر از اینا بود و نشد
کارد به استخونم رسیده 
خیلی خسته ام
همین
دیشب اکانت فیس بوکم یا هک شده بود یا سعی شده بود هک بشه
چون از طرف فیس بوک برام پیام اومد ک حساب شما مسدود شده چون از دو موقعیت مکانی همزمان وارد شدین. 
و من ناراحت شدم چون مطابق گفته فیس بوک فقط بنی میتونه دنبال هک کردن اکانت من باشه ولی اخه چرا , اصلا استرس ندارم چون تو این سه سال بجز بنی باکسی دوست نبودم ...و حرف نزدم.
شاید هم خطایی پیش اومده واقعا نمیدونم 
سعدی نبودم که بگویم:هجر بپسندم اگر وصل میسر نشودخار بردارم اگر دست به خرما نرسدمن بیشتر از این‌ها می‌خواستم. من خیلی بیشتر از این‌ها می‌خواستم. من وصل می‌خواستم. خرما می‌خواستم. خرمای زیاد.
پ ن: «ما گدایانِ خیلِ سلطانیم»
 
مو به مو قدم قدم
به زلفِ تو قسم قسم
رسیده عشقِ تو به جانِ من
به یاده تو نفس نفس
بریده ام از این قفس
زندان است جهانِ من
عشقت چرا تاوانِ من شد
رفتی غمت پایانِ من شد
از هر گناهی توبه کردم
چشمان تو ایمانِ من شد
تو را چون جانِ خود میدانمت
تو را چون سایه میپندارمت
هر چه تو دوری من صبورم
مرا از غم جدا نمیکنی
مرا یک دم صدا نمیکنی
من که گذشتم از غرورم
قبلِ از تو من عاشق نبودم
تو آمدی با هر نگاه
مرا گرفتارم کنی
این قرارمان نبود
از عشق بیزارم کنی
به یاده تو من
دوباره برگشتم به این دیوونه خونه
.................................................
نوشته ی جا مانده از 16 آذر عصر:
مثل این باباهایی میمونی ک بچه زمین خورده سرش شکسته ؛ یکی هم باباهع  میزنه توسرش ک چرا زمین خوردیبهت میگم پام زخم شده و فکر میکنم عفونت کرده . دعوام میکنی ک چرا مواظب نبودم و.....و همین میشع ک سعی میکنم حرف کوتاه کنم و تلفن زودتر خاتمه پیدا کنه.
دلم می خواهد حرف بزنم ولی حرفام تکراریه ...
امروز بیست روز شعبه اقای ف تمام شد ...یه فکرایی گاهی تو ذهن ام میاد که از خودم ناامید میشم ..
من صبور بودم یا نبودم ..به هرحال دوست داشتم صبور باشم ولی الان سرریز شده ام ...یه مسیر طولانی راه رفتم والکی مغازه ها را نگاه کردم که حواسم پرت شه اما نشد ...
سلام چطورین ؟! یه مدت نبودم تمروز پر انرژی بازگشتم
امـیدوارم سـرحال و شـاد و لبـتون خنـدون باشه
خـب بریم سر اصل مطلب
خدایی برا شماهم تعطیلات تابستون زود گذشت؟ واسه من یه روز بود :|
کم کم هم مدرسه ها شروع میشه و بدبختیامون من برم خودمو از صندلی پرت کنم پایین خوبی بدی دیدین حلال کنین
 
هرکی هم باز به اینجا سر نیزنه ممنونشم :)
 
هرگز توی زندگی اینقدر بی خیال، بیتفاوت، و... نبودم.
هرگز پیش نیومده بود که کوچکترین تلاشی برای قانع کردن افراد کمتر مهم زندگی نکنم.
جوری شدم که کل زندگی دیگه به هیچیم نیست.
 
این حس رو خیلی دوست دارم!
یه حس بی تفاوتی محض، بی خیالی مطلق، آرامش مطلق.
یه کلیپ می‌دیدم که مال یه برنامه‌ی طنز اون ور آبی بود. خب می‌گم دیگه، مال برنامه جیمی کیمل بود. درمورد یه بازیگری بود که جیمی کیمل می‌گفت ما ازش خواهش کردیم اسمای دیگه رو امتحان کنه و ببینیم همون تاثیر رو روی ما می‌ذاره یا نه. (لازمه بگم بازیگره کی بود؟)
اینو داشته باشید. 
بعد از دیدن این کلیپ نشستم به این فکر کردم که واقعا، اگر من همینی که الان هستم نبودم، اگه سولویگ نبودم یا اگه ....... (انگار اسم من رو نمی‌دونید!) نبودم، بازم من بودم؟ با همین
امروز صبح پاشدم که برم پیاده روی. ولی زیاد آشنا نبودم که کجا برم. دیگه با ماشین رفتیم با مامان بچه ها رو رسوندیم مدرسه. ازونور اومدیم نونوایی رو نشونم داد مامان، نون خریدیم. من اومدم خونه، باز مامان رفت بابا رو رسوند سرکار. از فردا دیگه خودم میتونم برم نون بخرم و مسیر پیاده روی هم خوبه. 
اسمش پیمانه یسال از من بزرگتره ، دانشجو دکتراس ،میگه حقوقش ۶ میلیونه و گفت احتمالا بره از ایران
و من؟
من هیچی نداشتم بگم ، هیچی نبودم ، از چی بگم بهش؟از اینکه تازه میرم سال دوم دانشگاه با تفاوت سنی یسال؟؟ از بریز بپاش پولای بابام؟ از ولخرجیام؟ از تنبلیام؟ از ادعام؟
 
دمت گرم پیمان ،دمت گرم ،عجیب به دلم نشستی ،خدا پشت و پناهت باشه پسر 
اگر میخواید احساسات بقیه رو نادیده بگیرید الکی اونو بزرگش نکنید
!
ینی خدایی تو که تماما فکرت پیش اونه چرا اومدی طرفم؟حسود کلمه ی خوبی نیس اما من کسی بودم که تورو استثنا کردم در مقابل کسایی ک براشون استثنا بودم
ولی خب برای تو من نبودم استثناعه
هووووووم
کاش از اول بهم میگفتی حداقل با پسوند"im"سیو نمیکردمت
با عرض سلام به دوستان 
باتوجه به امتحانات یه چند وقتی نبودم و وقت نمی شد پیام بذارم انشا... وقت بیشتری داشته باشم.
ساده زیست ترین رییس جمهور دنیا را بشناسید !!
رییس جمهور سابق اوروگوئه در یک مزرعه ی قدیمی متعلق به همسرش زندگی می کند و تقریبا تمام دست مزدش را به نیاز مندان می بخشد.
پرسشگرانه ازم میپرسه  چرا امروز اینقدر بداخلاق شدی؟!
حتی پسته هم متوجه  شده، مثل  همیشه نبودم.
من بداخلاق نشدم عزیزم ،این جوابُ بهش گفتم و  به فکر فرو میرم واقعا من اینروزا چرا اوکی نیستم؟!
دلتنگی
انتظار
آزمون
درس 
حتی سینما دیشب ،شام دسته جمعی دیشب  ،برد پرسپولیس... حالم خوب نکرد!!
 
+۱۳آذر حوالی ظهر  اوج پاییز بود ....
+یادداشت شماره ۴۷
زمان زیادی گذشت تا فهمیدم،
مفهوم شادی برای من
متفاوت تر از آن چه هست که
آدم های اطرافم از من می‌خواهند!
من آدم مهمانی‌های شلوغ و اکیپ‌های پرشور مختلط نبودم،
من آدم عاشقی‌های بی‌پروا و روزهای شلوغ جوانی نبودم،
من همیشه آنقدر ساده بودم که
سادگیم موجب دلزدگی آدم‌ها می‌شد.
عجیب بودم و غیر قابل درک!
آخر کدام آدمی با چند صفحه کتاب و یک فنجان چای یا قهوه
و قسمت جدید سریالش و
تنهایی به کافه و سینما و تئاتر رفتن خوش‌حال می‌شود؟
چه قدر عجیب است، ن
مدتی که کلا فعال نبودم در واقع کلا زندگیم فعال نبود
به هم ریختگی هایی داشتم
مشکلی نبود
بهم ریختگی بود
رفع شده خداروشکر

خداروشکر هنوز بیشتر از نصف ماه رمضان مونده و وقت هست استفاده کنم از این فرصت خونه بودنم
ببخشید کامنت دادید و جواب ندادم
امیدوارم از این جا به بعد برنامه ها عالی پیش بره
به امید خدا
دانلود آهنگ جدید اینم از من اینم از تو گرشا رضایی
Download New Music Garsha Rezaei Inam az Man
چی عوض شد تو وجودم
این نبودم قبل تو مطئن باش هر چی بود این نبودم قبل تو
اینم از من اینم از تو اینم از این زندگی
گاهی رازاتو نمیشه حتی به خودت بگی

ادامه مطلب
+ جونِ تو فک میکردم ایندفعه دیگه واقعا عاشق شدم :(
- این داستان دقیقا مال کِی هست؟!
+ دیروز سرِ درسِ عمومی قبل ناهار تو دانشگاه ولی بعد ناهار دیگه اون مرد قبل ناهار نبودم ! 
- طبیعیه !
+ ولی آخه تکذیب کرده بودن مسئولین آشپزخونه که :(
- بیخیال ! بالاخره یه روز اوضاع آشپزخونه های دانشگاه هم درست میشه!
چجوری بفهمیم گاهی مرگ بهتر از زندگیه. فکر میکنم تو این مقطع از زندگی ام که احساس میکنم وجودم هیچی نیستو باید بمیرم. این که تمام آرزوهای دورو درازم براورده قرار نیست بشه. وجود من هیچ ارزشی نداره. من یه آدم مزخرفم.  تهش چی ازم میمونه چند تا عکس؟ که البته هیچکس بهش دسترسی نداره و در نهایت از بین میره. نمیدونم این فکرا چیه. دوباره سراغم اومده. چرا دارم زندگی میکنم وقتی اینقدر مزخرفم. وقتیوجودم ارزشی نداره وقتی برای هیچ کس مهم نیست بودو نبودم حتی ب
چهارسال گذشت و امروز کنکور دیگری را تجربه کردم. شاید آخرین آن را. بعد از کنکور قبلی دو ماه زنده نبودم اما اینبار فرصتی نیست. باید هرچه سریعتر شروع به جبران گذشته کنم. به قول استاد کنگاوری امروز اگر یک روز بخوابی ده روز عقب می افتی! حقیقت دارد. 
ادامه مطلب
 
از وقتی خودم رو شناختم لحظه‌های سال تحویل کنار مامانم نشسته بودم و چشمام بسته بود و داشتم تندتند از ته دل دعا میخوندم . امسال اما مشغول ساکشن کردن لوله تراشه مریض بودم و حتی مطمئن نبودم که سال تحویل شده ، فقط تونستم از پنجره به آسمون ابری رشت نگاه کنم و بگم امیدوارم سال خوبی باشه و بعد برگردم رو به مریضم و بهش بگم سال نوت مبارک .
بچه ها این کانال نماشای منه برای بی تی اس خوشحال میشم
بیان ویدیو هامو نگاه کنین
بیشتر اونجام
ویدیو و هر چی خواستین بهم بگین اونجا براتون میزارم
درخواستی از عکس ها تون هم اینجا میزارم
مرسییییییییییییییییییییییی
از همههههههههههههههههه
یه مدت نبودم حالم بد بود از این به بعد هستم
مرسیییییییییییییییی
اونی هاااااااااااااا
دونسنگهاااااااااااای
عزیییییییززززززززززززززممم
توی عنوان آدرسش کانالمه   
 
این شب‌ها همه‌اش در خواب فریاد میزنم. داستانی جور می شود که فریاد بزنم. از فریاد وسط خیابان که گفته بودم، شب بعد خواب دیدم سر یکی از اقوام که حسابی از دستش گله دارم فریاد می‌زنم و می گویم دیگر نمی‌خواهم قربانی نگاه شماتت بار و زبان بی ملاحظه اش شوم، مهم نیست گذشته چه بوده، امروز دشمنیم. دیشب هم خواب می‌دیدم رفته‌ایم جلسه‌ی دفاع یکی از سال بالایی‌ها، بعد میبینم کلی از فامیل‌های خودمان در جلسه‌ی دفاعش حضور دارند، تعجب میکنم. بغل دستی توی
سلام .
بالاخره تموم شد. اولین مرحله جدی زندگیم تموم شد .
 این تموم شد واسه کنکور فنی نظام جدید هست که میگم به خوبی تموم شد و توی دانشگاه ارم شیراز برگزار شد و ایشالا نتیجه خوبی هم داره.
و یه عذر خواهی میکنم برای اینکه این مدت نبودم . با عرض پوزش.در خدمت تون هستم ممنون میشم همراهی کنید .
دانلود آهنگ جدید اینم از من اینم از تو گرشا رضایی
Download New Music Garsha Rezaei Inam az Man
چی عوض شد تو وجودم
این نبودم قبل تو مطئن باش هر چی بود این نبودم قبل تو
اینم از من اینم از تو اینم از این زندگی
گاهی رازاتو نمیشه حتی به خودت بگی

ادامه مطلب
بازم سلام
از اونجایی که در نبودم یه اتفاقایی افتاده و طی اشتباهی(نمیدونم کی ولی مهم نی)فرم پاک شده تصمیم بر این شد که
_هرکی خواست بیوگرافی بنویسه خودش با هر روش و شیوه خلاقانه ای به ذهنش میرسه یه بیوگرافی از خودش تنظیم کنه و به پی ویم بفرسه بعد مشخص شدن اعضایی که میمونن رو وب رمز گذاشته میشه و فقط اعضا رمز رو خواهند داشت و اون موقع بیو هارو پست میکنیم^~^
برین ببینم چیکار میکنین
اینقد خار دارم که
تو آزمونا تنها کسی که برگه ش خونده نشد من بودم :/
توی اکسل رتبه قبل و بعد من به هم چسبیده بودن و من معلوم نبودم :/
وقتی برای غذا خوردن از این قاشق چنگال پلاستیکی های بسته بندی شده میدادن شبی که ماکارانی دادن بسته من چنگال و اون روزی که مرغ دادن بسته من قاشق نداشت :/
حتی گروه خونیم هم O منفیه :/
یه چالش کوچولو
بیاید تو کامنتا توش شرکت کنید
اول سه تا چیز که به نظرتون همه عاشقشن، اما شما یا ازش بدتون میاد، یا در اون حد عاشقش نیستین. اول خودم: نوتلا، بوی قهوه، Liam payne :|
 دوم هم سه تا چیز که فکر می‌کنید همه انجامش دادن اما شما نه. خودم: هیچ وقت شلوارک کوتاه نپوشیدم، هیچ وقت فن‌گرل نبودم، هیچ وقت got ندیدم.
پ. ن. کامنت ناشناسم فعاله:)
پ. ن. دو. خسیس نباشید، شرکت کنید. 
از تمام توانم استفاده می کنم تا وقتی یکی برام حرف می زنه درست جوابشو بدم، حرفشو قطع نکنم، بذارم آروم شه، طرفشو بگیرم و چیزایی مثل این... ولی وقتی بوی دروغ می آد، وقتی بوی اغراق می آد، وقتی بوی حرف مفت می آد و من چون حقیقتو می دونم و دیگه حال و حوصلم نمی کشه به حرفات گوش کنم، نمی تونی بهم تهمت دوست بد بزنی نمی تونی بگی کنارت نبودم در شرایط سخت نمی تونی بگی نمی تونی نمی تونی...
الان که اینو مینویسم در این ساعت و تاریخ
قرار بود سرنوشت مون به هم برای زندگی پیوند بخوره
نشد ؛ که بشه 
به قولی اگه میشد چی مییییییشد...
.
.
.
گله و شکایت ندارم چون
میدونم که 
دل دادنمون رو هیچ پایانی نیست،
من به بودنت قانعم 
بودنت ازم کم نشه

..
...
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
 
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
 
 
سلام!
چطوری :)؟
اول قبل از هر چیزی بابت اون دو سری که گفتی تماس بگیریم و من نبودم عذر میخوام
ناتیفیکیشن اس ام اس هارو اون موقع بسته بودم چون بعضی از دوستان لطف داشتن و پیام هایی حاوی کلمات رکیک میفرستادن
میخواستم لو نرن
کلی خبر خوب و بد دارم
خوب ها بلند مدت و بد ها کوتاه مدتن
من به شدتتتتتتت سرم شلوغه
مطمعنا تو ده برابر من سرت شلوغه
ی روزی که وقتت خالی بود مشخص کن که همزمان باشیم
سلام دوستان خوبم.
مهدی هستم و پس از یه دیر کرد 3 ساله برگشتم دوباره. شاید هیچ دنبال کننده ای نداشتم و ندارم اما واقعا عاشق این کار هستم.
این که برای دوستای که شاید نشناسمشون و شاید هیچوقت نبینمشون و نتونم باهاشون ارتباط بگیرم فعالیت کنم و برای لحظه ای
بهشون حس خوبی بدم ( شایدم از این که این حرفو زدم حرص بخورید و بگید که این کیه و چی میگه چرا باید به من حس خوبی بده )
ولی خب این کار برام مثل عشق میمونه هرچند توش موفق نبودم اما واقعا به معنای واقعی کل
سلام عزیزان وبلاگی
امیدوارم حالتون خوب باشه :)
دانشگاه فرهنگیان و تمامی رشته ها و 
دبیری شهید رجایی تهران مجاز شدم
ولی رتبم چهار رقمیه زیر پنج هزار ولی نمیگم چیه چون اصلا راضی نبودم و کلی گریه کردم
دعا کنید ان شإالله انتخاب رشته خوبی داشته باشم و تربیت معلم قبول بشم ممنونم 
پ ن:ممنونم از نگرانی هاتون

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها